جمهوری اسلامی نظام توحش و سرکوب
شباهنگ راد شباهنگ راد

قدرت سیاسی حاکم بر ایران مدیون وحشی‏گری و سرکوب اعتراضات کارگری – توده‏ای‏ست. از دیر باز نظام‏های وابسته این‏چنین کردند و رژیم جمهوری اسلامی هم در چنین چهارچوبه‏ای در پیش است. داستانِ به یغما بُردن سرمایه‏های مملکت و به بند کشیدن مخالفین در ایران تمام شدنی نیست. آمده‏اند تا بر گسترش فقر و فلاکت و بی‏خانمانی بی‏افزایند و آمده‏اند تا زندگی محرومان را به تباهی کامل به کشانند. هیج دوره و برهه‏ای از زمان را نمی‏توان شاهد گرفت که فضای جامعه‏ی ایران خالی از بگیر و به بند و سرکوب مخالفین و اعتراضات توده‏ای  باشد. 

سئوال این است‏که چرا رژیم جمهوری اسلامی این‏چنین دست به توحش و وحشی‏گری اعتراضات مردمی می‏زند و یک‏لحظه از سرکوب آن‏ها باز نمی‏ماند؟ چرا بر فضای جامعه‏ی ایران سایه‏ی زور و طناب و آزار و اذیت و شکنجه و مثله نمودن بدن هزاران انسان مخالف حاکم‏فرماست و چشم‏اندازی در تغییر آن متصور نیست؟ آیا سرکوب و استثمار میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش ابدی‏ست؟ آیا جامعه باید و می‏بایست شاهد تلف شدن بیش از این کودکان – بعنوان آینده‏سازان - جامعه باشد؟

 

حکایت و داستان حاکمیت، کاملاً روشن و گویاست. می‏داند که بدنبال چیست و به تبع‏ی آن می‏داند که با اتخاذ کدامین سیاست‏ها و تاکتیک‏ها می‏بایست به پیش رود و جنبش‏های اعتراضی را پس زند. با نیروی اندک و امّا مسلح قادر گردیده است تا بر اکثریت آحاد جامعه مسلط گردد. بر قوانین و رسم و رسوم ماندگاری آشناست و می‏داند که از درون خطری متوجه‏ی طبقه‏ی سرمایه‏دار نیست و می‏داند که جنبش‏های کارگری – توده‏ای فاقد هدایت و رهبری سالم‏اند. به همین دلیل دارد مانور می‏دهد و می‏گیرد و می‏کُشد تا حاکمیت ظالمان پا بر جا بماند. در حقیقت چرخش سرمایه در ایران در چنین ریلی قابل توضیح‏ست. این را بارها و بارها سران نظام و علناً اعلام نموده‏اند که پیشبرد هرگونه سیاستی در ایران منوط به دخالت‏گری‏های مستقیم ارگان‏های مسلح است. بیهوده نیست که دارند با دار و طناب، گلوی قربانیان نظام امپریالیستی را می‏فشارند؛ بیهوده نیست که سینه‏ی مخالفین را دارند با گلوله سوراخ سوراخ می‏کنند و بیهوده نیست که دارند اعتراضات کارگری را به خاک و خون می‏کشانند.

 

هزاران تعرض به جان و مال توده‏های ستم‏دیده را می‏توان ردیف نمود و نشان داد که سران حکومت همه‏ی هم و غم‏شان تأمین منافع‏ی سرمایه‏داران است. دهه‏هاست که دارند ماشین سرکوب را روغن‏کاری میکنند تا مبادا روزی موتور استثمار چپاول‏شان با مشکل جدی روبرو گردد. نگاه کنید که چه زندگی نکبت‏باری را به میلیون‏ها انسان محروم تحمیل نموده‏اند. همه‏جا، رنگ نداری و دربدری به چشم می‏خورد؛ همه‏جا را نیروهای‏اش قُراق کرده‏اند و دارند در صف مقدم جبهه‏ی سرمایه‏داران جانی، به سرکوب جنبش‏های مردمی می‏پردازند. به بیانی دیگر کاروان مسلح رژیم هم‏چنان در پیش است و تشنه‏ی قلع و قمع اعتراضات به حق محرومان است. چرا که رژیم جمهوری اسلامی با سرکوب زاده شده و با سرکوب رشد نموده است و تنها و تنها با خشونت عریان و عنان گسیخته، قادر به حکومت‏داری‏ست. طبعآً به جنین روش و رویه‏ای نیازمند است و بدون انجام روزانه‏ی آن هیچ است. این واقعیات باطنی جمهوری اسلامی‏ست و به غیر از این نمی‏توان تعریفی از آن ارائه داد. توصیفی به غیر از این از رژیم به معنای لگدمال نمودن مطالبات کارگری – توده‏ای و حمایت بی چون و چرا از طبقه‏ی انگل صفت جامعه است. به عبارتی صحیح‏تر، ماندگاری یک‏روزه‏ی این رژیم مترادف با تخریب و کُشت و کُشتار بیش از این زندگانی انسان‏های رنج‏دیده است. این رژیم حامی مردم محروم نیست و مستحق نابودی‏ست. این رژیم همه‏ی تلاش‏اش بر آن است‏که بر دامنه‏ی فقر و فلاکت بی‏افزاید. به خیال خود می‏خواهد با کُشت و کُشتار فضای جامعه را در جهت امیال سیاسی خود کانالیزه نماید و می‏خواهد با خط و نشان کشیدن‏ها و با زنده نگه داشتن میادین اعدام و شکنجه، مانع‏ی رادیکالیزه شدن اعتراضات توده‏ای گردد. دارد می‏گیرد و می‏زند و دسته‏های ارذال و اوباش مسلح براه می‏اندازد تا جنبش‏های اعتراضی را مرعوب خویش سازد. امّا علی‏رغم تمامی تشبثأت و حلیه‏گری‏ها، تاکنون نتوانسته است سیاست‏های ارتجاعی خود را به تمام و کمال به کارگران و میلیون‏ها انسان محروم حقنه نماید؛ نتوانسته است به یُمن زور و سرکوب ریشه‏ی اعتراضات مردمی را به خشکاند.

 

دهه‏هاست که تنش، زور و زورآزمائی در صحن جامعه قابل رویت است و دهه‏هاست که فضای جنگ بر اقصا نقاط جامعه سایه انداخته است و طبعاً زمانی جامعه شاهد پس زدن زور ارتجاعی خواهد بود که نیروی مدافع‏ی جامعه‏ی انسانی در درون قد علم نماید و از زور سازمانیافته سود جوید. چرا که این جنگی‏ست سرمایه‏داران وابسته و جانی و سران رژیم جمهوری اسلامی براه انداخته‏اند و بی‏تردید بدون گام نهادن عملی در چنین پروسه‏ای سخن گفتن از چشم‏اندازهای روشن بی‏معناست. در حقیقت این سازمان مسلح حاکم بر ایران است‏که، چنین سیاستی را به طبقات زیردست تحمیل نموده است و راهی به غیر از برخورد عکس‏العملی در مقابل میلیون‏ها توده‏ی محروم باقی نگذاشته است. روشن است‏که رژیم جمهوری اسلامی با هیچ منطق و زبانی به غیر از منطق و زبان زور و خشونت آشنا نیست و نشان داده است‏که بقاء و پایداری وی با سلاح گره خورده است و با سلاح هم است‏که به عقب رانده خواهد شد. تنها و تنها با اتخاذ چنین سیاستی – یعنی کار بست قهر انقلابی - است‏که می‏توان نوید زندگی بهتر را داد و جامعه را به سمت بهروزی و کامیابی هدایت نمود. براستی که جامعه‏ی ایران مستحق تغییر روند کنونی‏ست. این خواست را هزاران بار محرومان ایران و آن‏هم با زبان‏های گوناگون اعلام نموده‏اند و دارند بر نابودی همه‏ی مدافعین نظام ظالمانانه تاکید می‏ورزند. امّا در مقابل دشمنان کارگران و زحمت‏کشان با تمام قوا در صددند تا بر دامنه‏ی رادیکالیزم مبارزاتی توده‏ها بکاهند و آنانرا به سمت سیاست‏های رفرمیستی، سیاستی که در خدمت به منافع‏ی طبقات بالاست هدایت نمایند. همه‏ی تلاش‏شان بر آن است تا جنبش‏های کارگری – توده‏ای، مسیر صحیح خود را باز نیابند و در حیطه‏ی قانون تعریف شده‏ی‏شان، عرض و اندام نمایند. به همین دلیل عناصر و جریانات مدافع‏ی خود را به درون جنبش‏های اعتراضی روانه نموده‏اند تا بر اوضاع مسلط گردند؛ جریانات و عناصرئی که در عمل نشان داده‏اند، قصد و هدفی به عیر از به کج‏راه بُردن مبارزات مردمی بر عهده ندارند.

 

مسلم است تا زمانی‏که بر سر اعتراضات مردمی، ایده‏ها، جریانات و عناصر سالمی حاکم نگردد، حاکمیتِ سرمایه در ایران دست نخورده باقی خواهد ماند. به اثبات رسیده است تا زمانی‏که حاکمیت سرمایه در صحن جامعه چنگ انداخته است، زور و سرکوب هم‏چون هیولائی سهمگین بر شانه‏های خمیده‏ی میلیون‏ها انسان رنج‏دیده سنگینی خواهد کرد. در تجربه به اثبات رسیده است‏که این قوانین ظالمانانه، در هم ریختنی‏ست و به اثبات رسیده است‏که زمانی می‏توان مردم را از شر هرگونه مظالم امپریالیستی نجات داد که نیروهای مدافع‏ی وی در جهت تغییر اوضاع ناهنجار جامعه بپاخیزند و بمنظور به سر انجام رساندن انقلاب، به جنگ با ضد انقلابیون مسلح بپردازند. این راهی‏ست که نظام‏های امپریالیستی و رژیم وابسته‏ی آنان یعنی رژیم جمهوری اسلامی در مقابل آنان قرار داده است و تنها با گام نهادن عملی در چنین مسیر و پروسه‏ای‏ست که می‏توان از چشم‏اندازی‏های روشن سخنی به میان آورد و نوید جامعه‏ای سرشار از آزادی و سرزندگی را داد که در آن نه از جنگ و کُشت و کُشتار خبری باشد و نه از بی‏حقوقی محرومان و تلف شدن کودکان.

 

 

 

23 نوامبر 2010

2 آذر 1389


November 25th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی